امیر علی جونامیر علی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
یکی شدن دلامون یکی شدن دلامون ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
سن مامانسن مامان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
سن بابامحمدسن بابامحمد، تا این لحظه: 34 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

امیرعلی نازدونه و دردونه

مراسم شیرخوارگی

سلام بعد از چند وقت تاخیر اومدم باکلی مطلب وعکس از جیگرم صبح روز مراسم شیرخوارگان جیگرمو آماده کردمو با بابامحمدش و مادرشوهرمو خواهرشوهرم ومحمد طاها رفتیم مراسم وتو مسجد محلمون رفتیم و واقعا  اون روزا تو ذهنمون تداعی شد   آقاجون نذرمه شیرخواره من همیشه به زیر سایه ت بمونه پسره یا دختره فرقی نداره آرزومه با ولایت بمونه آقاجون نذرمه طفل کوچیکم برای تو مایه امید بشه تو رکابت بمونه تا جون داره آخرش پیش چشات شهید بشه آقا جون نذرمه بچه م یه روزی نور دیده های مادرش بشه توی سختی ها مثه اصغر تو حامی امام و رهبرش بشه آقاجون عنایتی کن به دلم که دلم رو به دل رباب بدم ...
27 آبان 1392

سرماخوردگی امیرعلی

سلااااااام تاسوعایه حسینی رو به همه ی شماعزیزان تسلیت عرض میکنم و امشب اومدم دلیل آپ نبودنم رو بگم الان دارم باعجله مینویسم چون امیر علی داره گریه میکنه وبهم مهلت نمیده درست بنویسم واگه غلط املایی دارم شما به بزرگواری خودتون ببخشیدددددد جیگره مامانی یه هفته اس درگیره سرماخوردگی شده و هزارجور شربت وقطره به خوردش دادم الهی من بمیرم واسه اون معده ی کوچولوی پسرم اما خب واسه خوب شدنش مجبورم/الان خداروشکر بهتر شده ومن تونستم بیام اینجا / سرماخوردگیش یه ویروس بود که از یکی بچه هایه اقوام گرفت وتازه از بدنش خارج شده اما بچه ام آب شد تا خوب شد / مامانیه عزیز تورو خدا مثه نکنید وبه خاطر رودر وایسی که با اقوامتون دارید بچه تونو درگیره بیماری نک...
21 آبان 1392

دومین ماهگرد و واکسن 2 ماهگی امیرعلی

باسلاااااااااااااااااااااام/ امروز شنبه 4 ابان ماه است وجیگرم نوبت واکسن داشت وصبح ساعت 9 راهی مرکز بهداشت با مادرشوهرمو وخواهرشوهرم شدیم چون هم امیرعلی نوبتش بود هم محمدطاها پسرعمه اش که واکسن 4 ماهگی اش بود به خاطرهمین با هم رفتیم اول بار جیگرمووزنگیری کرد وخدارو شکر هم وزن هم قد ودورسرش نرمال بود وبعد هم وارده اتاقه کناری شدیم که بریم به امید خدا واکسنه فلج اطفال و سه گانه که شامل دیفتیری/کزاز/وسیاه سرفه میشود وهپاتیت ب  رو بهش زد اولش که هنوز شروع به زدن نکرده بود وروی تخت بود عزیزه دلم کلی داشت میخندید اما بعدش کلی اشک ریخت وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای من بمیرررررررررررررررم///////و الان ه...
4 آبان 1392

عید غدیر مبــــــــارک

نازد به خودش خدا که حيدر دارد درياي فضائلي مطــــــــــــــهر دارد همتاي عـــــــــــلي نخواهد آمد والله صد بار اگر کعبـــــــــــــــــه ترک بردارد عيــــــــــــــــــــــد غدير خم مبـــــــــارک باد   ...
1 آبان 1392
1